من و خدا

امشب چه کردی خدایامی‌دونم دلیلش چی بودبهم گفتی دلت می‌خواد من کاره‌ای بشمو می‌خوای من و بلند کنی که دست به کار بشمخدایا راستی خونواده‌م چقدر خودشونو ثابت کردنخدایا خیلی با ارزشهخدایا قسمت میدم برام نگهشون داریاگر قرار بر رفتنه اول خودم و ببریخدایا چقدر عصبانیت بده و چقدر باعث میشه آدم واقعیت و ندید بگیره و قضاوت ناحق کنهخدایا شکرتخدایا من و ببخش بابت همه کم کاری‌هامخودت کمکم کنیا ارحم الراحمینخدایا شکرت برای همه چیزدوستت دارممتاسفممن و ببخشممنونمشکر که هستی + نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 0:11 توسط مینای خدا  |  من و خدا...

و اماحس نگاه همیشگیتو بارها تجربه‌ی عشق بازی با توو به بالاترین حد خوشحالی دنیا رسیدنهخوشحالی‌ای که هیچی به جز تو نمی‌تونه به وجودش بیارهحد ناب سروتونینآرزوی من تویی خدای عاشقمحرف زدن با توارتباط باتوبغلم کردناتتو باشی و توآمینشکر که هستیالحمدلله + نوشته شده در جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 0:56 توسط مینای خدا  |  من و خدا...